...
بینی که سرم نه،دلم نه،همه بال و پرم رفت
این حال گره خورده زاحوال محتضرم رفت
اطراف حرم خاک نشین رهت ای جان
آنقدر نشستم که حوصله از وقت و زمان رفت
خون جگر و قلب صبور و چشم جهان بین
انگار همه هیچ است که جان از بدنم رفت
در حول نگاهت به مثل دو ابروی هلالت
بشکست دو ابروت ، صبر از کف من رفت
خرامان
.یازهرا.